عشق مامان و بابا

پسرم آقا شده

سلام مامانی  اومدیم تهران پیش مامان جون و پدر جون و خاله محبوبه و دایی امیر اینقدر به همه خوش میگذره پسرم . تو هم عادت کردی همش دستتو میخوری اینقدر بامزه الهی قربونت برم  راستی پیش خاله فریبا و خاله نفیسه و خاله فاطمه و خاله فریبا دوم رفتیم اونا هم خیلی خوشحال شدن و یه کادو خوشگل بهت دادن که تنت کردمو باهاشون کلی عکس انداختی دستشون درد نکنه لباست واقعا قشنگه و بهت میاد پسرم که دستشو میخوره فدات بشم من      اینم عکست با مامانی که داریم میریم کرج ...
10 خرداد 1392

پسمله مامان دو ماهه شد

سلام پسمله مامان که امروز دو ماه و پنج روزشه و مامان باباش خیلی خوشحالن که صحیح و سالم بغلمون هستی ، پنج روز پیش رفتی با مامان واکسنای دو ماهگیتو زدی و هیچی نگفتی و تب نکردی با اینکه همه نگران بودن تب کنی تو هم به همه نشون دادی چقدر آقا هستی مامان دورت بگرده عزیزه دلم ، عکساتو واسه خاله محبوبه ایمیل زدم خیلی خوشحال شد کلی ذوق کرد و به من گفت تو رو زود ببرم تهران پیشش تلفن زده بود فقط جیغ میزد با دایی امیر عکساتو دیده بودن کلی خوشحال شدن بعد مامان جون و پدر جون صدا زدن اونا هم دیدن خیلی خوشحال شدن دلشون واست تنگ شده اوایل خرداد میریم تهران پیششون ، خاله محبوبه بخاطر قند بالا بیمارستان بستریه تا پسر خاله پارسا مهر تحت نظر باشه ، حواست به پسر ...
19 ارديبهشت 1392

خوشملو مامان

پسر عزیزم هنوزم شبا بیداری و من باهات بازی میکنم قیافت تغییر کرده و بزرگ شدی تمام وقتمو گرفتی واسه همین دیر به دیر میامو وبلاگتو آپ میکنم الانم رو شونه هام خوابیدی و من دارم واست پیام میزارم آخه میزارمت سر جات گریه میکنی آخه دلت درد میکنه تقصیر منه امروز حبوبات خوردم ، عزیزم هر روز میزارمت تو تختت و تو واسه اولین بار به آویز بالای تختت واکنش نشون دادی و صداهای عجیب غریب در میاریو میخوای عروسکاشو با دستای کوچولوت بگیری ، هر روز که میگذره واسه من و بابات شیرین تر میشی و بیشتر دوستت داریم و طاقت یه لحظه دوریتو نداریم پدر جون و مامان جون و خاله محبوبه هر روز از تهران زنگ میزنن و صداتو میشنون خیلی دلتنگت شدن میگن کی میای منم بهشون قول دادم اردی...
24 فروردين 1392

ماهان مامان مبارکه

امروز ساعت ١٢:٣٠ ظهر بند ناف پسر مامان افتاد خیلی خوشحال شدم به بابا اس ام اس دادم گفت قربونت برم من و بابا بهت تبریک میگیم خاله محبوبه هم واست کادو گرفت و بهت تبریک گفت عزیزم بووووووووووووووس دوستت دارم خیلی واسم شیرینی همش شیر میخوری اما به سختی سینمو گرفتی شبا بیشتر بیداری منم کنارت میشینم و مرتب واست شعر میخونم تو هم ساکت میشی بابا امروز رفت اهواز دلش خیلی واست تنگ شده همش عکساتو تو گوشیش میبینه تا اخر ماه میریم پیش بابا اهواز همگی با هم مامان جون پدر جون خاله محبوبه دایی امیر دایی امین دایی نیما .      ...
23 اسفند 1391

ماهان

ماهان کوچولو 7 صبح روز سه شنبه 15 اسفند 91 در بیمارستان آتیه تهران به دنیا اومد . ...
15 اسفند 1391

سبزه ماهان

سلام ماهن جونم یه هفته دیگه اگه خدا بخواد میای تو بغل مامان واسه اون روز لحظه شماری میکنم مامان جون واسه بدنیا اومدن چون شب های نزدیک عیده یه سبزه بزرگ کاشته میگه واسه ماهان کوچولو همه منتظرن بیای   اینم عکس مامانه یه هفته مونده به تولد ماهان جونم    ماهان جونم زودی بیا بغل مامانی خیلی منتظرتم بوووووووووووووووووووووووس دوستت دارم پسملیه مامان ...
9 اسفند 1391

اتاق ماهان جونم

سلام مامانم تقریبا اتاقت کامل شده و منتظریم بیای به دنیا بپری بغل من و بابا، پدر جون و مادر جون از تهران اومدن اهواز و وسایلتو آوردن و اتاقتو چیدن خیلی دوستت دارن و میرن تو اتاقت باهات حرف میزنن منتظرتن هممون منتظرتیم عزیزم بوووووووووس زود بیا پیشم پسر قشنگم عروسک مامان ماهان جون  ...
29 بهمن 1391

پسملی مامان

سلام مامانم رفتم دکتر سونوگرافی شدم آقای دکتر گفت 14 اسفند میپری تو بغلم انشالله به سلامتی و اول اسفندم میرم سونوگرافی وزنگیری پسملم ببینم اینقدر مامانشو اذیت کرد چند کیلو شده مامانی هر دفعه میرم سونو تو دستای کوچیکتو مشت کردی داری ضربه میزنی به کی رفتی تو که جنگجو شدی مامان قربونت بره عمه نسرین 120000 تومن کادو بهت داد و منم یه مقدار روش گذاشتم یعنی مامان جون و پدر جون زحمتشو کشیدن رفتم یه گهواره واست خریدم و خیلی چیزای دیگه من وبابا واست گرفتیم که انشالله بسلامتی دنیا اومدی از همشون استفاده کنی بی صبرانه من و بابا منتظریم دنیا بیای من که نفس اصلا ندارم کسی نمیتونه از صدای نفسام پیشم بخوابه همش فکر میکنم دارم خفه میشم اما روزی که پسرمو ...
29 بهمن 1391

بدون عنوان

سلام ماهان مامان خوبی پسرم:-) ماهانم قراره بریم تهران پیش مامان جون و پدر جون تا تو به دنیا بیای مامان جون و پدر جون کلی برات خرید کردن سرویس تخت و کمد ویترینت رسیده و تو اتاقت چیده و بقیه وسایلت هم هفته دیگه پدر جون و مادر جون واست میاره من و بابا هم میخوایم اتاقتو کاغذ دیواری کنیم تا واسه عید که از تهران انشالله بر میگردیم اتاقت آماده باشه پدر جون و مامان جون کلی واست زحمت کشیدن و خرید کردن و سنگ تموم گذاشتن تا تو راحت باشی خیلی دوستت دارن هممون خیلی دوستت داریم و منتظریم که دنیا بیای میدونی که چیزی نمونده قربونت برم خیلی زود بغلت میکنم بابا فردا نامه میگیره واسه بیمارستان آتیه که گل پسرمون اونجا دنیا بیاد تو راحتیه کامل از خدا میخوام همون...
8 بهمن 1391