عشق مامان و بابا

خوشملو مامان

1392/1/24 3:03
نویسنده : مصی
672 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم هنوزم شبا بیداری و من باهات بازی میکنم قیافت تغییر کرده و بزرگ شدی تمام وقتمو گرفتی واسه همین دیر به دیر میامو وبلاگتو آپ میکنم الانم رو شونه هام خوابیدی و من دارم واست پیام میزارم آخه میزارمت سر جات گریه میکنی آخه دلت درد میکنه تقصیر منه امروز حبوبات خوردم ، عزیزم هر روز میزارمت تو تختت و تو واسه اولین بار به آویز بالای تختت واکنش نشون دادی و صداهای عجیب غریب در میاریو میخوای عروسکاشو با دستای کوچولوت بگیری ، هر روز که میگذره واسه من و بابات شیرین تر میشی و بیشتر دوستت داریم و طاقت یه لحظه دوریتو نداریم پدر جون و مامان جون و خاله محبوبه هر روز از تهران زنگ میزنن و صداتو میشنون خیلی دلتنگت شدن میگن کی میای منم بهشون قول دادم اردیبهشت بریم پیششون همه دوستت داریم بوووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی آرتین
24 فروردین 92 1:47
عزیزم به دنیا خوش اومدی.خوشحال میشم با هم دوست بیشم
خاله فریبا بزرگه
25 فروردین 92 15:34
ای جونم قربون چشماش برم که مثل چشمای مامانش قشنگه
خاله فریبا
26 فروردین 92 13:22
الهی خاله قربونت بره نازی گلم چه بزرگ شدی . عمو محمدم دوست داره همیشه با هم میایم عکساتو نگاه میکنیم . انشاا... همیشه سلامت باشی عزیزم
آرزو
17 اردیبهشت 92 12:37
چه پسمل نازی عزیزم قدر این لحظاتو بدون که مثل برقو باد میگذره اونوقت دلت واسه نوزادی پسملی تنگ میشه خدا حفظش کنه