عشق مامان و بابا

عزیز دردونه مامان خیلی دوستت دارم

1393/2/10 3:02
نویسنده : مصی
433 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی خوبی ؟ ببخشید اینقدر دیر اومدم واست پیام بنویسم و واست از خاطره های قشنگت بگم اما مطمین باش هر چی اتفاق افتاده تو این مدتو واست تعریف میکنم فکر کنم تا اونجا واست نوشتم که ما رفتیم تهران و برگشتیم وقتی اومدیم تو هنوز دندون در نیورده بودی یه یک ماهی گذشت تقریبا یازده ماهه بودی اره دقیقا 15 بهمن دندونت نمایان شد خیلی طول کشید اما من و بابا خیلی خوشحال شدیم ، بعد خاله محبوبه و پدر جون و مادر جون و دایی امیر و دایی امین و دایی نیما واسه عروسیه دایی محمد و زندایی محبوبه اومدن اهواز دو روز بیشتر نموندن اما خیلی خوش گذشت تو و پارسا مهرم کلی خوشحال بودین و بازی میکردین آش دندونیت هم مادر جون از رامهرمز درست کرد اورد عروسی خیلی خوش گذشت هر کس میدیدت بغلت میکرد و میبوسیدت دایی محمد بغلت کرد و باهات رقصید ، بعد از یک ماه با بیقراری های زیاد و تب دندون دومت هم در اومد گوشت عفونت کرده بود خیلی اذیت شدی مامان و بابا خیلی ناراحت بودن تا تو خوب شدی روز تولدت رسید یعنی 15 اسفند چون هیچکس نبود نه وخاله محبوبه نه دایی اولی نه پارسامهر نه مامان جون و پدرجون نه دایی نیما نه دایی امیر نه دایی امین تصمیم گرفتم تو عید تولدتو جشن بگیرم همونطورم شد جشن تولدتو 6 فروردین رامهرمز گرفتیم من و بابا قبل از اینکه پدر جون و مامان جون از تهران بیان 300 تومن دادیم که واست ماشین شارژی بیارن و خاله محبوبه هم 200 گذاشت روش و پدر جون و مامان جون 100 و یه ماشین شارژی خیلی خوشگل خریدن البته خاله محبوبه یه استخر بادی خیلی خوشگلم واست گرفت مامان جونم یه کلاه و شورت کتون ویه کفش خیلی خوشگل و دایی امین یه ست سه تیکه واست خرید عمو محسن هم یه دست تیشرت و شلوار جین و عمه نسرینتم یه تاپ و شلوار خونگی واست گرفت ، پدر جون و مادر جونم تو رامهرمز یه گوسفند واست خریدن قربونی کردن ، عمو یاسین بهت 30 تومن کادو داد و عمو حسن هم 50 تومن از همشون ممنونیم ، ماهانم بزار بگم چرا اینقدر دیر میام واست پیام میزارم اخه تو همیشه نیاز به مراقبت داری تا یکم ازت غافل میشم مریض میشی هگیه بار گوشت عفونت میکنه یه بار استفراغ یه بار سرماخوردگی اینقدرم که شیطون شدی ماشالله که من همش نشستم کنارت خدایی نکرده اتفاقی نیوفته ، همش جلوی تلویزیونی و دستت روی صفحه است فوتبالم که شروع بشه خواب باشی هم از خواب میپری هی میگی گل گل گل ، قربونت برم الی همین چند روز پیش اسهال استفراغ داشتی بهت سرم و آنژوکت وصل کردن مامانت داشت جون میداد خیلی ناراحت شدم همش تو خواب بالا میوردی.پنج و شش روزی اینطور بودی بعد خوب شدی خدا روشکر اما لاغر شدی اصلا تا یه ذره جون میگیری یه اتفاقی میوفته تو اینطور میشی خیلی ناراحت میشیم من و بابا وقتی تو مریض میشی بابا یونس همش میگه درد و بلای پسرم بیاد واسه خودم من و بابا خیلی دوستت داریم انشالله خدا بهمون کمک کنه تا کمتر مریض بشی راستی واکسن یکسالگی هم زدی خیلی گریه کردی اما درد نداشت بیشتر از ترس گریه کردی حالا میخوام چند تا از عکسای تولدت و کادوهاتو واست بزارم 

[url=http://upir.ir/1393.2/CAM00136.jpg][img]http://upir.ir/1393.2/thumbs/CAM00136.jpg[/img][/url]

 

http://0up.ir/img/Album/1-CAM00307-1.jpg
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)