نفس مامان خیلی دوستت دارم
سلام مامانم الان یک ماهه که تهرانیم خیلی بهمون خوش میگذره نی نی خاله محبوبه دنیا اومد خیلی نازه از الان تا همیشه یه رفیق فابیریک داری یه همبازی که با هم بزرگ میشین مثل من و خاله محبوبه که با هم بزرگ شدیم فقط دو سه ماهی یه بار همدیگه رو میبینین خیلی هر دوتونو دوست دارم امروز با هم کلی عکس انداختین
ماهان جونم بابا خیلی دلش واست تنگ شده و میگه برگردیم اهواز ولی من اصلا دوست ندارم اما مجبوریم برگردیم آخه خیلی خسته شده اینجا هر روز با هم دوتایی بیرون میریم دایی امیر کالسکتو از اهواز آورد خیلی خیلی خوش میگذره تو هم خیلی ذوق میکنی هر روز پدر جون بغلت میکنه و میبرت پارک کلی دوست پیدا کردی همه دیگه میشناسنت وقتی میری بیرون همه دورت جمع میشن پدر جون کلی ذوق میکنه تو رو بیرون میبره شبا که نمیخوابی و بی تابی میکنی پدر جون بیدار میمونه و بغلت میکنه تا اروم شی خیلی دوستت داره مامان جونم همینطور همش بغلت میکنه و واست شعر میخونه و یه شیطنت هایی هم میکنه و بهت غذا میده تو هم با لذت میخوری قربونت برم الهی امروز ازت چند تا عکس گرفتم یه زنجیر تو گردنته و یه وان یکاد که خاله محبوبه و دایی اولی هدیه دادن بهت دایی امیر و زندایی الهام واست سکه هدیه دادن و مامان جون یه پلاک مکه اینا رو تا حالا بهت نگفتم یادم رفت مادر جون از رامهرمز وقتی اومد تهران واسه تولدت یه زنجیر اورد چون واسه گردنت خوب نبود منم پول گذاشتم روش واست یه دستبند خوشگل گرفتم دست همشون درد نکنه و مبارک پسرم باشه
تو عسل مامانی دوباره تنظیم خوابت بهم خورده و روزا خوابی شبا بیداری قربونت برم الهی همه بهت عادت کردن دایی امین بغلت میکنه میزارت جلوی لب تاب و واست کارتون میزاره اینقدر ذوق میکنی و جیغ میزنی البته دایی امین دست کمی از تو نداره تو رو یبینه اینطور میکنه کلی ذوق میکنه همه میکن اگه بریم اهواز چیکار کنیم طاقت دوریشو نداریم منم گفتم دوباره میایم زود زود عزیزم همه خیلی دوستت دارن منم از همه بیشترخیلی خیلی خیلی دوستت دارم بوووووووووووووووووووووووووووووووووس