عشق مامان و بابا

مهراد مامان و بابا

سلام مامانم دیروز رفتم دکتر صدای قلبتو دوباره شنیدم خیلی خوشحال شدم و روحیم عوض شد آخه خیلی درد داشتم یه مدت پهلو درد گرفتم و شبا نمیتونم بخوابم اشکال نداره مامانم طبیعیه پسرم ارزششو داره تصمیم گرفتم یه اسم دیگه واست انتخاب کنم بابا هم موافقه خیلی خوشگله از این به بعد شدی مهراد مامان. دکتر واسم تست قند نوشته که خدایی نکرده دیابت نگیرم یه سونوگرافی هم دارم که سه هفته بعد انجام میدم واسه اون روزی که تو رو دوباره تو مانیتور سونوگرافی ببینم لحظه شماری میکنم عزیزم  منتظرم بیای تو بغلم مواظب نی نی خاله محبوبه باش هنوز کوچیکه دوستت دارم بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
8 آبان 1391

من خاله شدم

پسر مامان نمیدونی چقدر الان خوشحالم امروز فهمیدم خاله محبوبه یه نی نی تو دلشه مانی مامان مواظب نی نی خاله باشیا دایی امیر و محبوبه کلی گریه کردن وقتی جواب آزمایشو گرفتن منم که خاله محبوبه و دایی امیر بهم زنگ زدن کلی گریه کردم مامان جون و پدر جون خیلی خوشحالن امشب تهران جشن میگیرن مانی مامان دیگه همبازی داری خدایا شکرت به بابا هم زنگ زدم گفتم اونم برای دایی امیر و خاله محبوبه خیلی خوشحال شد کی شماها بدنیا بیاین و من و خاله محبوبه ببریمتون بیرون عزیزم دوستت دارم بووووووووس
23 مهر 1391

زندگی مامان

سلام مامانم زندگیه مامان چطوره؟ مامانی چند روز حالم خوب نبود دیشب پدر جون و مادر جون و عمه نسرین و عمو محسن اومدن دنبالم اهواز که با هم بریم رامهرمز خونشون که به گل پسرم بهتر برسم تا الان بیشتر وقتو عمه نسرین پیشم بود کمکم میکرد  اخه مامان زیاد نمیتونست کار کنه الان عمه میره دانشگاه نمیتونه پیشم بمونه همه خیلی دوستت داریم . الان  بابا سر کاره امشب شبکاره دیشبم شب کار بود اما صبح میاد پیشمون عزیزم میخواد ببرمون بیرون . دایی نیما هم تا دیروز پیشمون بود اومد دانشگاه ثبت نام کنه امشب میره تهران به درساش برسه مامان جون میخواد آبان ماه بیاد پیشمون همه دوست دارن زود بیای تو بغلمون دوستت دارم عزیزم بووووووووووووووووووووووووووووووووو...
23 مهر 1391

مانی مامان

سلام مامانم سلام پسرم سلام مانی مامان خیلی دوست دارم اسمتو بزارم مانی بابا هنوز موافقت نکرده میگه میترسم مسخرش کنن بهش بگن مامانی دلم خیلی واست تنگ شده کی دوباره دکتر واسم سونوگرافی بنویسه تا تو رو دوباره ببینم هر ماه صدای قلبتو میشنوم سوم آبان نوبت دارم برم واسه اون روز دلم پر میکشه قربون اون دستای کوچولوت برم مامان جون از تهران واست لباس خریده فرستاده چقدر وقتی دیدمشون جیغ زدم اینقدر خوشگلن که نگو مامان جونت خوش سلیقه است قرارهرهمه لباساتو خودش بگیره ، عزیزم تا اسفند که بیای تو بغلم 5 ماه دیگه مونده منم اصلا طاقت ندارم آخه همش کمر درد دارم اما اشکال نداره واسه پسرمه مانی مامان خیلی دوستت دارم بووووووووس مواظب خودت باش من و بابا هم مواظبت ه...
20 مهر 1391

اولین سونوگرافی عشق مامان و بابا

سلام مامانم دوشنبه رفتم سونوگرافی گل مامان و بابا رو دیدم عزیزم خیلی کوچیک بودی بابا که دید گفت چیزی معلوم نیست بعد صدای قلبتو شنیدم بغض کردم تو دلم کلی قربون صدقت رفتم . تا امروز نتونستم بیام تو وبلاگت عزیزم الان اومدم تهران پیشه خاله محبوبه بابا رو تنها گذاشتم خیلی ناراحتم اما نیاز بود چون اصلا حالم خوب نیست و همش حالت تهوع دارم نمیتونم غذا درست کنم که تو تپلی بشی اینجا همه بهم میرسن فقط به خاطر تو. خاله  محبوبه وقتی سونو رو دید خیلی خوشحال شد انگار دنیارو بهش داده بودن کلی قربون صدقت رفت خیلی دوستت داریم هممون ومنتظریم که بیای تو بغلمون بووووووووووووووووووس www.1abzar.com --->   ...
21 مرداد 1391

بدون عنوان

      سلام نی نی گلم امروز وارد هفته 8 شدم یعنی الان 8 هفته ست که تو توی دلم هستی  خیلی دوست دارم ببینمت ولی دکتر هنوز واسم سونوگرافی تجویز نکرده و گفته 25 شهریور برم پیشش اما من اصلا طاقت ندارم این همه صبر کنم دوست دارم صدای قلبتو بشنوم و مطمئن شم سالمی عزیزم اما آزمایش دادم و همه چی نرمال بود و خیالم راحت شد زندگیم دوستت دارم     ...
9 مرداد 1391

بدون عنوان

           سلام مامانم 15 تیر فهمیدم که تو اومدی توی دلم خیلی خوشحال شدم بابا هم همینطور منتظریم بپری بغلمون خاله محبوبه خیلی دوستت داره اسمتو گذاشته دونه انار ههههه واست هدیه فرستاده تا وقتی به د نیا اومدی بدم بهت. خیلی دوستت داریم آخه اولین نوه خانواده هستی هم واسه مامان هم واسه باباهمه خیلی هواتو دارن   ...
24 تير 1391